نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
اگر بسیاری و گوناگونی اصول عقاید معتزله مورد توجه قرار گیرد و اندیشه های هر یک از متفکران آن بیان گردد معلوم می شود، از اصول عقاید این فرقه به آسانی سخن گفتن بسی دشوار است. با این حال، بطور کلی می توان گفت معتزلیان بطور کلی پنج نظریه (1) را پذیرفته اند و هیچکس عضو این مکتب شمرده نمی شد مگر آنکه این پنج نظر را پذیرفته باشد. از این پنج، دو نظریه به الوهیت مربوط است، سومی به یک نظرگاه مربوط به معاد، چهارمی و پنجمی به الهیات اخلاقی و اینک هر یک را باختصار شرح می دهیم:

خداوند، یکتاپرست. هیچ چیز همانند او نیست. نه جسم است نه شخص. نه ماده است نه عارضه. او وراء زمان است و ممکن نیست در یک مکان یا در یک موجود قرار گیرد، هیچ گونه اسناد یا توصیف مخلوق درباره ی حق موضوعیت ندارد. نه مشروط است نه معین، نه مولد است نه مولود. او فوق ادراک حواس است. چشم او را نمی بیند، نظر، به او واصل نمی گردد تصور وخیال او را در نمی یابد، امری است نه مانند سایر امور، او دارای علم تمام و قدرت کامل است اما علم تمام و قدرت کامل او با هیچیک از مخلوقات قابل مقایسه نیست. او، بی هیچ نمونه و الگوی قبلی، و بی هیچ یاور و معینی جهان را آفریده است.
این گونه ادراک از وجود خداوند و از یکتایی او، تعادلی است نه تحرکی. این نحوه ی ادراک، از نظر علم به موجودات، به حد موجود غیر مشروط محدود است اما تا حد موجوداتی که غیر مشروط نیستند گسترش نمی یابد. نتیجه ی این نحوه ی تفکر، سلب صفات الهی و تأیید مخلوق بودن قرآن ( یعنی حادث بودن قرآن)، و نفی کلیه ی امکانات برای مشاهده ی خدا در وراء این جهان می باشد. این نتایج مهم در فکر جزمی اسلام نقشی قابل توجه بازی کرد و ملت اسلام را هدایت نمود تا به ارزشهای اساسی دینی معرفت حاصل کند.
2. عدال الهی، معتزله برای بحث در عدل الهی از مسؤولیت و آزادی بشر بحث می کنند معنی این سخن چنین است که اصل عدالت الهی، آزادی و مسؤولیت انسان را ایجاب می کند، بعبارت دیگر، آزادی و مسؤولیت نوع بشر، منبعث از همان اصل عدالت الهی است. والا لازم می آید که تصور پاداش و کیفر در جهان دیگر، فاقد معنی و مفهوم، و فکر عدالت الهی فاقد اساس باشد. پس چگونه می توان فکر آزادی بشر و آزادی عمل او را که بر سرنوشت خویش مختار است، با بعضی از نصوص قرآنی که خلاف آن را تأیید می کند توافق داد. مثلا وقتی قرآن اعلام می کند هرچه بر بشر می گذرد حسب مشیت خداوند است، یا آنچه ما عمل می کنیم در کتاب آسمانی مسطور است، این مفاهیم صریح را چگونه می توان با آزادی و اختیار بشر منطبق ساخت؟ معتزله به این پرسش چنین پاسخ می دهند که مشیت الهی که شامل همه ی امور است، نه از افعال ( ارادی) خداوند است نه از افعال ( امر) او، بلکه طرح ابدی و خالقیت خداوند است و آن، دو نظرگاه از علم بی نهایت خداوندی است. همچنین تصریح قرآن به این معنی که « همه در کتاب آسمانی مسطور است.» از نظر الهیات به معنای علم الهی است و علم الهی با اختیار بشر منافی نیست. زیرا موضوع علم الهی وجود است نه فعل، اما موضوع اراده ی امرالهی فعل است.
بعلاوه معتزله با اثبات آزادی و اختیار بشر، می گویند اصل عدل فقط ناشی از تفکر ما نیست بلکه با نص قرآن نیز منطبق است در آنجا که قرآن می گوید:
هر نفسی مسؤول عملی است که انجام می دهد، و کسی که عمل نیک بجای آورد به سود خود اوست و کسی که بد کند به زیان خود اوست. [ سوره ی الجائیه - آیه ی 15]
این آیه و بسیاری از آیات دیگر، آزادی و اختیار بشر را تأیید می کند. باری همه ی مسلمانان قبول دارند که خداوند از حیث نظامات تربیتی واخلاقی و اجتماعی و غیره، احکام و الزاماتی برعهده ی بشر مقرر فرموده است پس چگونه می توان مفهوم حکم و الزام را پذیرفت اما انسان را آزاد، و مختار اعمال خود ندانست؟
3. وعد و وعید در آخرت. این مطلب که خداوند به مؤمنان وعده ی پاداش داده و کفار را به وعید و کیفر تهدید کرده قضیه ای است که همه ی فرق اسلام و همه ی اصول عقاید اسلامی آن را پذیرفته اند. اما معتزله ایمان را به استنباطی که از عدل الهی و آزادی بشر دارند متصل می کنند. عدل الهی مقتضی آن است که مؤمن و کافر مساوی نباشند و با آنان به یکسان رفتار نشود. اما در مورد انسان چون آزادی بشر مورد قبول است، پس لازمه ی این عقیده آن است که انسان در اعمال خوب و بد خویش مسؤول شناخته شود. بدینگونه عقیده به بخشایش الهی، در تعلیمات معتزله بسی معقولانه پذیرفته شده است. مفهوم عدالت در تعلیمات آنان دارای مقامی ارجمند است.
4. حالت واسطه، ( المنزلة بین المنزلتین). به این نظریه قبلا اشاره کردیم و آن سبب جدائی بین واصل بن عطاء مؤسس مکتب معتزله و استادش حسن بصری بوده است. اختلاف بین آندو، به درک مفهوم «معصیت» وابسته است. در نظریه ی معتزله، معصیت نسبت به ایمان و کفر سنجیده می شود. این نظریه، وضع گناهکار را از نظر الهی و قضایی بین مسلم و غیرمسلم تفاوت می گذارد. معتزله نیز مانند همه ی متألهان و متشرعان اسلام، معصیت را دو نوع می دانند: صغایر ( گناهان سبک) و کبایر ( گناهان بزرگ). گناهان دسته ی اول یعنی معاصی صغیره، گناهکاری را که مرتکب تکرار گناه نشده باشد از ملت اسلام طرد نمی کند. اما معاصی کبیره، نیز دو نوع است: کفر و جز آن. به عقیده ی معتزله، معاصی غیر کفر، مسلمان را از جامعه ی مسلمانی طرد می کند بی آنکه او را مانند کافر ( کافر به معنی مطلق) تلقی نماید. پس گناهکار در وضعی قرار می گیرد که نه دارای وضع مؤمن است نه دارای وضع غیر مؤمن. این نظریه ی « بین دو حال بودن» نیز دارای مشکلات مربوط به خود می باشد.
5. امر به معروف.(2) آخرین نظریه از پنج نظریه ی اساسی معتزله، به حیات جامعه ی اسلامی مربوط است، و منظور از آن اجرای اصول عدالت و آزادی در روش اجتماعی است. به عقیده ی معتزله، عدالت فقط این نیست که هر فرد شخصاً از ارتکاب بدی و بیعدالتی اجتناب ورزد، بلکه مجموعه ی اعمال جامعه اسلام مورد نظر است تا محیط تساوی و هماهنگی اجتماعی ایجاد گردد و هر کس بتواند به عنایت آن محیط، امکانات خویش را تحقق بخشد و به ثمر برساند. با اینحال آزادی و مسؤولیت بشر نباید محدود به این شود که هر شخص فقط بتواند از استعداد و امکانات گوناگون خویش استفاده کند بلکه باید این امکانات در سراسر جامعه ی اسلامی گسترش یابد. به همین جهت این اصل در کتاب مقدس اسلام مکرر بیان شده است. پس، ظرافت و هوشمندی مکتب معتزله، اصل عمل اخلاقی و اجتماعی را بر اصل فلسفه ی عدل الهی، واصل اختیار بشر بنا نهاد.

پی نوشت ها :

1. These.
2. Imperatif moral.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.